دین شدن پول
روایت داریم :زمانی میآید که پول دین مردم میشود.
امروز نمونههای این روایت خیلی زیاد است.
کسانی را میبینیم که دائماً به دنبال پول هستند؛ و حتی نماز هم نمیخوانند، تا در زمان نماز چند هزار تومان بیشتر کاسبی کنند. یا، دم غروب، تازه نماز ظهرشان را میخوانند.
بعضی آنقدر که از اسکناس لذت میبرند از نماز لذت نمیبرند؛ و آنقدر به پولشان علاقه دارند که حق فقرا رو نمیدهند؛ حق خدا را نمیدهند؛ مالشان را حلال نمیکنند؛ خمس و زکاتشان را نمیدهند.
اینها علاقهای که به پول دارند، به خدا و دین و مذهب و مسجد ندارند.
راحت ربا میخورند؛ رشوه میگیرند؛ مال مردم را کم و زیاد میکنند؛ کم فروشی و گران فروشی میکنند؛ و ذرهای به فکر خدا و قیامت نیستند.
چرا باید اینطور بشویم؟ چرا باید به دنیایی که دل ببندیم که به لحظهای از بین میرود.
شاعر هم میگوید که:
بر مال و جمال خویشتن غره مشو
کان را بشبی برند و این را به تبی
مال انسان به یک آتش سوزی کوچک، یا دزدی از بین میرود؛ اما خدا و دین، از بین رفتنی نیست و اگر کسی تیکهاش به اینها باشد، پول و دنیا هم دارد. میگویند :چون که صد آمد، نود هم پیش ماست.