« باقیماندن اسم دین در جامعهمریضی فکری »

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد مسجد شدند دیدند که زید بن حارث در گوشه‌ای نشسته و رنگ و رویش زرد است.

فرمودند: ای زید حالت چطور است؟ شب را چگونه به صبح رساندی ؟

زید گفت: شب را در حال یقین صبح کردم.

حضرت فرمودند:( هر چیز علامتی دارد. علامت یقین تو چیست؟

گفت: علامتش این است که شب‌ها خوابم نمی‌برد.

حالا ما وقتی می‌خوابیم، دیگر راحت بیدار نمی‌شویم حتی برای نماز صبح هم بیدار نمی‌شویم.اگر کسی ما را بیدار کند باز هم فایده‌ای ندارد.بعضی را که باید در منجنیق بگذارند و پرتابشان کنند تا شاید بیدار شوند.

این خواب سنگین به این دلیل است که ما یقین به خدا و قیامت نداریم. اگر ذره‌ای به این یقین‌ها یقین داشتیم، اصلاً به این راحتی خوابمان نمی‌برد.

خروس‌ها یقینشان از ما بیشتر است .

مگر خروس ساعت کوک می‌کند که هر سحر سر وقت، می‌خواند؟ مگر کسی او را بیدار می‌کند؟

نه!

خودش وظیفه‌اش را به وقتش انجام می‌دهد.

برای همین است که شاعر می‌گوید:

کم ز خروش مباش ،مشت پری بیش نیست

               از سر شب تا به سحر ذکر خدا می‌کند

تلاش کنیم و دعا کنیم که خدا به ما یقین بدهد.

در قدیم بزرگان حتی اگر نماز شبشان قضا می‌شد، ناراحت می‌شدند. نقل کردند که شهید ثانی، شبی، نماز شبش قضا شد، فردا صبح که بیدار شد، تمام روز را گریه کرد.

متاسفانه بعضی آنقدر بی‌غیرت و بی‌خیال هستند که اگر نماز صبحشان قضا بشود اصلاً ناراحت نمی‌شود.

همین آدم بی‌خیال،اگر هزار تومانش گم بشود یک هفته ناراحت است؛ اما حالا که نماز صبحش قضا شده اصلاً ذره‌ای ناراحت نیست! این‌ها بدبخت و بیچاره‌اند.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 4 آبان 1404


فرم در حال بارگذاری ...

آبان 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
جستجو