چکار کنیم که بنده ی خدا بشویم
بعضی سوال میکنند: ما چه کار کنیم که بنده خدا بشویم ؟
چون اگر آدم جز بندههای خدا بشود، به بهشت مخصوصی میرود، در قرآن هم آیه هست که فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی .
کسانی که اعمالشان را از ترس جهنم انجام نمیدهند و به جایزه و بهشت هم کاری ندارند، بلکه اعمالشان را فقط به خاطر خود خدا انجام میدهند، بنده خود خدا هستند و به بهشتی نزد خود خدا میروند.
حالا در روایت آمده است که امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: بندگی خدا در پنج چیز است :
۱.خالی بودن شکم
یعنی اینکه شکم آدم پر از حرام نباشد.حتی از حلال هم زیاد نخورد و پرخوری نکند.
اندرون از طعام خالی دار
تا در او نور معرفت بینی
به خصوص مواظب باشید و وسواس داشته باشید در مورد حرام کسی که در شکمش لقمه حرام باشد تا چهل روز دعایش مستجاب نمیشود و اعمالش هم قبول نیست. این حرفا شوخی نیست .
بارها گفته شده که در نجاست و طهارت وسواس نداشته باشید ؛اما در حلال و حرام وسواس داشته باشید .اگر شک داری مالی حلال است یا حرام، خب نخور.
۲.قرائت قرآن
مقید باشیم هر روز حداقل پنجاه آیه قرآن بخوانیم.
قرآن کلام خداست ،در قرآن، خدا با ما صحبت میکند.
چرا هر روز قرآن نمیخوانیم؟ مگر دوست نداریم خدا با ما حرف بزند؟
قرآن خواندن ،ما را نورانی میکند؛ به خصوص اگر به ترجمه آیهها هم توجه کنیم و ببینیم خدا در این آیههایی که میخوانیم به ما چه میگوید .
مرحله بالاتر اون است که به معانی آیههایی که میخوانیم عمل کنیم.
۳.شب زنده داری
سحرها قبل از اذان بیدار شویم.
هرکه سحر ندارد
از خود خبر ندارد
شبها کمی زودتر بخوابیم که سحرها قبل از اذان صبح بتوانیم از خواب بیدار شویم.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
حتی علم هم در سحرها بیشتر عنایت میشود. اگر دنبال علم هستیم سحرها بیدار شویم و درس بخوانیم .
در سحر خیلی خبرها است.
هم معنویت میدهند، هم علم میدهند، هم پول میدهند. هم رزقمان زیاد میشود، هم نورانی میشویم، هم در دنیایمان جلو میرویم و هم در آخرتمان.
۴.تضرع و زاری در سحر
اینکه ما میبینیم اهل بیت مثل امیرالمومنین و امام سجاد علیه السلام سحرها مناجاتی میخوانند و زاری میکنند، و الان این دعاها در مفاتیح آمده، چون بنده واقعی خدا بودند. از علامت بندگان خدا ،گریه و زاری به درگاه خدا در وقت سحر و نماز صبح است.
۵.گریه از خوف الهی
خدا ترس ندارد، اما خوب است که انسان همیشه به دلیل آنکه اعمال خوبی در درگاه خدا ندارد و احترام او را نگه نداشته است،از مقام خدا بترسد و کمی اشک بریزد.
اینکه همه دنیا و آخرت ما به دست خداست و ما اعمالمان کمتر مورد پسند خداست ترس ندارد؟
خداوند اگر اراده کند عالم به هم میریزد. اگر اراده کند ما زنده نمیمانیم. اما ما توجهی به مقام خدا در اعمالمان نداریم.
امامان ما در پیشگاه خدا آنقدر گریه میکردند که از اشک، محاسنشان خیس میشد. حالا ما چه باید بکنیم؟ ما باید چگونه باشیم؟ عملی داریم که به آن تکیه کنیم ؟چرا ما اینقدر غافلیم؟؟?