پای برهنه برای ارباب
06 دی 1404 توسط دهقان
🌹شهید عباس بابایی🌹
💠پای برهنه برای ارباب💠
ازساختمان عملیات اومدیم بیرون راننده منتظرما بود اماعباس بهش گفت :«ماپیاده میایم شما بقیه بچه هاروبرسون» دنبالش راه افتادم جلوتر که رفتیم صدای جمعیت عزادارشنیده می شد عباس گفت :«بریم طرف دسته عزادار» به خودم اومدم که دیدم عباس کنارم نیست ، پشت سرمن نشسته بود روی زمین داشت پوتین ها وجورابهاش رو درمی آورد ، بند پوتین هاش روبه هم گره زد و آویزونشون کرد به گردنش و شد حرّامام حسین(ع).
رفت وسط جمعیت شروع کرد به نوحه خوندن ؛ جمعیت هم سینه زنان راه افتاد به طرف مسجد پایگاه ، تا اون روزفرمانده پایگاهی رواین طور ندیده بودم عزاداری کنه، پای برهنه بین سربازان وپرسنل، بدون اینکه کسی بشناسدش…
منبع:(علمدار آسمان ، ص۴۹)📚