مقید به حلال و حرام باشیم
                    11 آبان 1404  توسط دهقان                 
                                        
                        
            
            در زمان شاه ،چرخی در چهار سوق بزرگ بازار، سیب میفروخت .شنیدم که پیرمردی سیب برداشت و پولش را داد.وقتی میرفت، شنید که فروشنده داد میزند:سیب باغ شاه.
برگشت سیبها را پس داد و پول را هم پس نگرفت.گفتند :چرا پولت را نمیگیری؟گفت :این با پولهای شاه قاتی شده ، و من از این پول نمیخورم .
میرزا ابراهیم خیاط وضع مولای خوبی نداشت. زمان طاغوت از ارتش لباس آوردند بدوزد؛ قبول نکرد ؛پسرهایش گفتند: پدر جان چرا قبول نمیکنی؟ گفت: من از پولها نمیخورم!
قدیم اینطور بود به حلال و حرام و شبهناک پایبند بودند.