اینجا هنوز!! | ... | |
اینجا هنوز یک ساعت قبل از اذان، صف نانواییها طویل می شود. 🔸 هنوز ماه رمضان که می شود، 🔸 در کوچه ما هنوز موقع سحری، چراغ خانهها یکییکی روشن میشود. 🔸 هنوز در مهمانیهای خانوادگی، درباره «زندگی پس از زندگی» بحث می کنند. 🔸 هنوز همه به دختربچههای روزهاولی فامیل، ماشاءلله می گویند. 🔸 اینجا هنوز رمضان که می شود جلوی رستورانها، نوشتهای عَلَم می شود که «حلیم داغ موجود است» 🔸 هنوز از ارک صدای «اللّهم رب شهر رمضان» حاجمنصور به گوش می رسد. 🔸 هنوز مرحمت خانوم، روی شلهزردهایی که برایمان میآورد با دارچین می نویسد «یاعلی» 🔸 هنوز دختر سهچهار سالهای که با مادرش در تاکسی کنارم نشسته، میپرسد که 🔸 هنوز نزدیک اذان که می شود، پیرمردهای پارک سرکوچه، صندلیهای تاشو خودشان را جمع می کنند و به سمت خانههاشان پراکنده می شوند. 🔸 هنوز در رمضان، رفیقهایم هر روز دعای مخصوص همانروز را اِستوری میکنند. انقدر زیاد که اگر نخوانده رد بشوم عذاب وجدان می گیرم. 🔸 هنوز صدای اذان از مأذنهها بلند است. 🔸 من به حرف آنهایی که می خواهند دین را مرده و فراموش شده جلوه دهند، حرف آنها که می خواهند بگویند رمضان دیگر تمام شده و مردم روزه نمی گیرند باور ندارم… 🔸 هنوز بیدینها پویش روزهخواریِ علنی راه میاندازند تا با رمضان مبارزه کنند. 🔸 صدای «اللهم لک صمنا» از تلوزیونها بلند است. 🔻 مبادا هوچیگری و سروصدای بلند روزهخوارها نا امیدت کند. مبادا «برو بابا کی دیگه روزه میگیره» گفتنهای چند نفر، عصبیات کند و جامعه را کافر بپنداری. خطای شناختی دست و پایت را نبندد. 🔸 شبقدر که جمعیت فوقالعاده شبزندهداران را ببینی می فهمی که تو تنها روزهدار شهر نبودهای.
[یکشنبه 1403-01-05] [ 10:14:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|