معاون فرهنگی نوشهر

معاون فرهنگی نوشهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

چینی ها قطب نما رو احتراع کردند

28 آذر 1404 توسط دهقان

در کشتی، بعد از درنوردیدن مسافتی کوتاه از ساحل، به هر طرف نگاه کنید، بالای سرتان یا ابر است یا آسمان. در زمانهای قدیم، از ستارهها برای شناختن راه استفاده میکردند اما به محض ابری شدن هوا، کشتی دیگر نمیداند به کدام سمت میرود.
چینیها دیدند عقربه مغناطیسی به سمت خاصی میایستد و از اینجا قطبنما را اختراع کردند. با این قطبنما خواه هوا ابری باشد یا صاف، با نگاه کردن به آن عقربه میفهمند که الان در چه جهتیاند.
تقوا قطبنمای انسان است. اگر شیطان، تقوا را از انسان بدزدد، انسان سرنشین کشتی میشود که وسط دریاست و بالای سرش ابر و زیر پایش آب و از هیچ طرف نشانهای نیست.
سرنشینان چنین کشتی سرگردانی حاضرند همه هستیشان را در ازای یک قطبنما بدهند. خطیب جمعه باید در هر دو خطبه بگوید: «اتقوا اللّه» یعنی: «ای اهل کشتی! مبادا قطبنمای خود را گم کنید یا خرابش کنید».
شیطان اگر بخواهد کشتی عقل را منحرف کند، نمیآید اموال کشتی را از انبار بدزدد، تمام همُّ و غم او این است که قطبنمای کشتی را از کار بیندازد و انسان را وسوسه میکند تا تقوا را از او بگیرد. اگر تقوا دزدیده شد، دیگر هیچ چیز، درد انسان را درمان نمیکند.

 

 نظر دهید »

دو جادهی وسیع را در نظر بگیرید که یک مقصد دارند و هر دو به یک رودخانه منتهی میشوند،

28 آذر 1404 توسط دهقان

دو جادهی وسیع را در نظر بگیرید که یک مقصد دارند و هر دو به یک رودخانه منتهی میشوند، منتها از این دو جاده، تنها یکی به پل متصل میشود و دیگر پلی روی رودخانه ندارد.
آن دو جاده دو نوع زندگی در این دنیاست، برای کافر و مؤمن تا آن که به لبه رودخانه برسند. مرگ به منزله ورودی پل است. آدم با تقوا ماشین خود را از قبل در جادهای که به پل منتهی میشود، انداخته است. قرآن هم میفرماید: «وَ العاقِبَة لِلمُتَقین».
اما جادهی سمت چپ پل ندارد تا به آن طرف وصل شود، ابتر و بیعاقبت است. انبیاء و اولیاء آمدهاند تا به کسانی که دارند در آن جاده دست چپ میافتند، بگویند: اینجا پل فرو ریخته است، یک قدری سرعت را کم کنید و به اطراف نگاه کنید و ماشین را در جادهی سمت راست بیندازید. کار شیطان هموار کردن جادهی دست چپی و رو به راه کردن وسایل سریعالسیری است که انسانها را به رودخانه میاندازد، و از آن طرف سنگ انداختن در اینجادهای که آخرش رودخانه دارد. نان حلالی میخواهی بخوری، شیطان جادهاش را سنگ و کلوخ میکند. نان حرام بخواهی بخوری، جادهاش را شیطان آسفالت میکند. اگر بخواهی راست بگویی و درست باشی و کاسبی کنی، از حرامخوارها عقب میافتی و باید مقداری کسادی را تحمل کنی.
جاده تقوی، آخر دارد؛ پل دارد؛ اما راهش بسیار صعبالعبور است. آن جاده، اتوبان است، آسفالتش درجه یک است. اما وقتی به رودخانه میرسد، پل ندارد و همین عیب برایش کافی است.
این دو تا جاده به موازات هم کشیده شدهاند و تا یکمتر مانده به پل، خدا راه پیچیدن را بازگذاشته است: تا لحظاتی که مرگ انسان نرسیده و دو چرخ اول در رودخانه نیفتاده، میتوانی دور بزنی بیایی در جاده دست راست.
ساحرانی را که فرعون برای رقابت با موسی استخدام کرده بود، رزق خدا را میخوردند اما عبادت فرعون میکردند. یک عمر برای عزّت و پیروزی فرعون، هر تلاشی کرده بودند. موسی(ع) گفت: شما اول شروع کنید. وقتی برنامهشان را اجرا کردند، موسی(ع) عصایش را انداخت و ناگهان تمام ریسمانهای مارنمای آنها را بلعید و چیزی در میدان باقی نگذاشت. یک صحرا تجهیزات جادو را جاروب کرد. فهمیدند که این دیگر سحر نیست. شهادت به حقانیت موسی دادند: در قدمهای آخر جاده بودند و نزدیک بود در رودخانه پرت شوند اما مسیرشان را به سمت راست تغییر دادند و یک ساعت بعد زیر شکنجه شهید شدند. بعد از چهل سال عبادت شیطان یک ساعت آخر عمرشان، خدا را بندگی کردند. خوش به حالشان که خوشاقبالترین آدمها بودهاند و الان جزء اولیاء اللّه هستند.
از آن طرف هم بودهاند کسانی که عمری در جاده دست راست میراندند اما پیش از مگر به دست چپ پیچیدند.
زبیر در روز «اُحد» که حمزه(ع) شهید شد، در کنار امام علی(ع) ایستاد و با چندنفر انگشتشمار دیگر استقامت کرد. در جنگ «حنین» هم همینطور ایستادگی کرد و جزو معدود اصحابی بود که فرار نکرد. در همهی فتوحات حضور داشت اما در جنگ جمل پسرش اغوایش کرد، و رفیق نااهل در او اثر گذاشت و به این توهم افتاد که علی(ع) سوابق و زحمات او را نادیده گرفته است. عارش شد که به رضای علی راضی بشود و با او کنار بیاید و سرانجام کشته شد.

 

 نظر دهید »

چه چیزی برای ما حکم نفتالین دارد و چه چیزی حکم قند؟

28 آذر 1404 توسط دهقان

گاهی دوایی را که تلخ است به بچّه میخورانید، یا دکتر میخواهد به او آمپول بزند؛ و میدانید که اگر این آمپول تزریق نشود یا آن دوا را نخورد، مرضش شدّت پیدا میکند. از طرف دیگر بچّه ناراحت است، از دوا بدش میآید ولی برایش لازم است؛ این مثالی برای مصیبتهاست که دوای انسان است.
بچّه گاهی آبنبات دوست دارد، آدامس و شکلات دوست دارد، اما مضر است یا زیادش ضرر دارد. از دست بچّه میگیرید و او بهانه میگیرد اما بهخاطر خودش به او نمیدهید. ما غیبت میکنیم، این غیبت در دهان ما شیرین است ولی برای ما سمّ است، بچه ممکن است نقل و نفتالین را با هم اشتباه بگیرد، چقدر خطرناک است که کنار دست بچّه باشد!
خوب بچّه میخواهد موسیقی حرام گوش کند، چطور اگر نفتالین را بهجای قند میخواست بخورد، از او میگرفتید، اگر نفت را بهجای آب میخواست بخورد، فورا دور از دستش میگذاشتید، اما به سم روحی چنین حساسیتی نشان نمیدهید. اگر بچه داروی سمی مصرف کند شما بلافاصله میبرید و معدهاش را شستشو میدهید تا آثار آن سمّ از بین برود.
استغفار شستشوی معده از روح انسان است. وقتی که بچّهای نفت میخورد و بیهوش میشود، اگر خوابش ببرد، خطرناک است.
اگر تریاک خورده، خوابش ببرد، خطرناک است، همینطور وقتی انسان گناه میکند، اگر مست شود، غافل شود و غفلتش ادامه پیدا کند؛ خطر ناک است و هلاک میشود؛ باید او را بیدار نگهداشت، شما برای بچه خودتان به دکتر نیازمندید، خدا هم برای ما انبیاء را فرستاده که طبیب ما باشند و به ما بگویند، چه چیزی برای ما حکم نفتالین دارد و چه چیزی حکم قند؟ و همه گناهانی که از آن ریشه میگیرند، همان نفتالینهایی هستند که انسان میپندارد قند است.

 

 نظر دهید »

یکی از پیامبران به عزرائیل گفته بود: هر وقت خواستی سراغ من بیایی، از قبل خبر بده.

28 آذر 1404 توسط دهقان

یکی از پیامبران به عزرائیل گفته بود: هر وقت خواستی سراغ من بیایی، از قبل خبر بده. وقتش که شد عزرائیل آمد. آن پیامبر به او گفت: مگر بنا نبود از پیش خبرم کنی؟ گفت: خبر کردم. گفت: کی؟ عزرائیل پاسخ داد: این موی سرت که سپید شد من بودم که با تو حرف میزدم، چین و چروک صورتت من بودم.
خیلی از چیزهایی که میبینیم، مثل همین قصه، پیغام‌اند، درس‌اند، منتها باید خودمان حواسمان باشد.
مثلا فرزند برای انسان درس بزرگی است. اگر بچه شما کاری کند که در شأن او نباشد، ناراحت میشوید؛ پس قبول کنید که اگر خود ما هم عملی انجام دهیم که در شأنمان نباشد، خدا خوشش نمیآید. شما با همه محبتی که به فرزندتان دارید، او را تنبیه میکنید و اگر از تنبیه نتیجه نگرفتید، رنج میکشید و ممکن است بهتدریج از او نفرت پیدا کنید. انسان هم با اینکه مخلوق خداست، اگر آن طور که خدا میپسندد نباشد، ممکن است به جایی برسد که پیش خدا منفور بشود. وقتی بچّه به شما اعتماد نمیکند بدتان میآید، امّا وقتی بچّه شما، باور دارد که شما دوستش دارید، خرسند میشوید؛ اگر ما به خداوند خوش گمان باشیم، دلمان به وعدههای او آرام باشد و به او اعتماد کنیم، خدا ما را به خود نزدیک میکند.

 

 نظر دهید »

نهج_البلاغه،خطبه78

28 آذر 1404 توسط دهقان

امیرالمُومنین علی علیه السلام:
🌻اللّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَةِ.
اللّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ مِنْ نَفْسِی، وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِی.
اللّهُمَّ اغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانی، ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی.
اللّهُمَّ اغْفِرْ لِی رَمَزَاتِ الاَْلْحَاظِ، وَسَقَطَاتِ الاَْلْفَاظِ، وَ شَهَوَاتِ الْجَنَانِ، وَ هَفَوَاتِ اللِّسَانِ.
خدايا! از من درگذر آنچه را از من بدان داناتری، و اگر بار ديگر به آن بازگردم تو نيز به بخشايش باز گرد.
خدايا! ببخش آنچه از اعمال نيکو که تصميم گرفتم و انجام ندادم .
خدايا! ببخش آنچه را که با زبان به تو نزديک شدم، ولی با قلب آن را ترک کردم.
خدايا! ببخش نگاه های اشارت آميز و سخنان بی فايده و خواسته های بی مورد دل، و لغزش های زبان را.
نهج_البلاغه،خطبه78

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 54
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 58
  • ...
  • 59
  • 60
  • 61
  • ...
  • 386
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

معاون فرهنگی نوشهر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس