مهتاب معاون فرهنگی حوزه علمیه صدیقه طاهره س نوشهر
تمیثیلات ،مطالب کوتاه قابل استفاده در منبر ،مصداقی و قابل هضم و روانشناسی







بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      








جستجو




 
  سابقه تاریخی نماز ...

همیشه و در همه جای دنیا برای میراث فرهنگی و سوابق تاریخیو حفظ آثار قدما ارزش خاصی قائلندو آن را در موزه ها و در جایگاه های خاص قرار می دهند؛حتی اگر یک ظرف سفالی شکسته باشد که سابقه تاریخی زیادی دارا باشد.حال چطور است که به یک ارزش معنوی (ارتباط با خدا)که تاریخ آن همراه با بشریت است،اهمیتی داده نمی شود؟!

صدها سال پیش از اسلام،خداوند به حضرت عیسی علیه السلام نماز را سفارش کرده است:اوصانی بالصلاه،مریم ۳۱

قبل از حضرت عیسی به موسی علیه السلام فرمود :اقم الصلاه لذکری،طه۱۴

قبل از حضرت موسی ، حضرت شعیب و قبل از شعیب ،حضرت ابراهیم علیه السلام نماز داشته اند؛

خداوند درباره پیامبران می فرماید:اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلاه،انبیا۷۳ ما به آنان کارهای خیر و اقامه نماز را وحی کردیم(در این آیه با اینکه نماز جزئی از کار خیر است،ولی به دلیل اهمیت، نام آن جداگانه ذکر شده است؛لقمان بخ فرزندش درباره نماز سفارش کرده است.

قرآن از نماز زکریا در مخراب سخن پی گوید:یصلی فی المحراب،آل عمران۳۹

به مریم درباره قنوت ،سجده ورکوع سفارش میکند،آل عمران۴۳

آخرین سفارش امام صادق علیه السلام  به نماز بود:اگر کسی آن را سبک بشمارد،شفاعت ما شامل حالش نمی شود.ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص۲۲۸

در واقع نماز بزرگترین میراث فرهنگی است و بسیاری از اولین ها در نماز به چشم میخورد؛اولین مکان زمین کعبه بود که نماد نماز ااست:ان اول بیت وضع،آل عمران۹۶

اولین دستور به موسی نماز بود،طه۱۴

اولین چیزی که به گوش نوزاد میخوانند،اذان و اقامه است که مقدمه نماز می باشد.جامع الاخبارص۷۳

اولین وظیفه صالحانی که به حکومت می رسند،اقامه نماز است:الذین مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه.حج۴۱

اولین نشانه مومنان واقعی خشوع در نماز است.مومنون۲

اولین عامل دوزخی شدن ،ترک نماز است.مدثر ۴۳

اولین کار پیامبر در قبا و مدینه ساخت مسجد بود،بحارالانوار ج۱۹ص۱۲۲

در اولین سوره ای به پیامبر نازل شد،سخن از سجده و قرب است.علق

اولین چیزی که در قیامت از انسان سوال میشود،نماز است.

موضوعات: بدون موضوع
[جمعه 1403-01-31] [ 10:04:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  مصادیق استخفاف و بی اهمیتی به نماز ...

بعض ها نماز را نمی شناسند؛

بعضی ها آن را بلد نیسند؛

بعضی ها شرایط صحیح بودن آن را نمی دانند؛

بعضی ها شرایط قبول بودن آن را نمیدانند؛

بعضی ها شرایط کمال آن را نمی دانند؛

بعضی نماز را در اول وقت نمی خوانند؛

بعضی نسبت به نماز فرزندانشان توصیه ای ندارند؛

بعضی نسب به صدای اذان بی اعتنا هستند؛

بعضی با عجله می خوانند که سجده آنان در روایات به نوک زدن کلاغ تشبیه شده است؛الکافی ج۳،ص۲۶۸

بعضی هر چیزی را بر نماز ترجیح می دهند(ورزش،فیلم،غذاخوردن،گفتگو ،عروسی و….)

بعضی اگر در ماشین نشسته لاشند و وسیله ای از او به بیرون پرت شود،فریاد می زند تا ماشین را متوقف کنند؛ولی اگر وقت نماز برسد ،هیچ گونه تحرکی از خود نشان نمی دهنند!

چه بسیار نمازهایی که به علت عروسی یا  عزاداری ها،یا رها می شود یا به آخر وقت موکول می شود!

چه بسیار شهرک هایی که همه ی امکانات در آن وجود دارد ،جز مسجد!

چه بسیار روحانیونی که پست های اداری و رسمی آنان را از امام جماعت شدن محروم کرده است!

چه بسیار مساجدی که دربشان بسته و متروکه شده اند ودر  آن اقامه نماز جماعت نمی شود!

چه بسیار موقوفاتی که برای نماز و مسجد است و در جای خود هزینه نمی شود!

چه بسیار هیئت امناهایی که کارایی لازم را ندارند!

چه بسیار پرواز هایی که از مبدا تا مقصد ،برنامه ریزی برایمراعات وقت نماز در آنها صورت نمیگیرد!

چه بسیار مراکز اجتماع مردم که نمازخانه ای در شان آنجا ندارند!

تمام این موارد استخفاف نماز است و کسانی که مرتکب این استخفاف شده اندو بودجه های فرهنگی را در غالب دیگری هزینه می کنند،باید در پیشگاه خداوند متعال پاسخ گو باشند.

شما قضاوت کنید که تا کنون چند فیلم برای آموزش نماز و اسرار آن ساخته شده است و چقدر فیلم برای آموزش شیرینی پزی،طباخی،کارهای دستی و…؟!

فکر نکنم (جز افراد نادر)کسی بتواند جواب یا عذر قابل قبولی برای این همه استخفاف داشته باشد…..

 

موضوعات: بدون موضوع
 [ 09:06:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  دیگه هیچوقت به مسجد نمیرم....چرا مسجد وقتی!!!!! ...

زنی به روحانی مسجد گفت:
من نمی‌خوام در مسجد حضور داشته باشم!

روحانی گفت: می‌تونم بپرسم چرا؟

زن جواب داد: چون یک عده را می‌بینم که دارند با گوشی صحبت می‌کنند،
عده‌ای در حال پیامک فرستادن  در حین دعا خواندن هستند،
بعضی‌ها غیبت می‌کنند و شایعه پراکنی می‌کنند،
بعضی فقط جسمشان این‌جاست،
بعضی‌ها خوابند،
بعضی‌ها به من خیره شده‌اند…

روحانی ساکت بود..بعد گفت:
می‌توانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟

زن گفت: حتما چه کاری هست؟

روحانی گفت: می‌خواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.

زن گفت: بله می‌توانم! زن لیوان را گرفت و دو بار به دور مسجد گردید، برگشت و گفت: انجام دادم!

روحانی پرسید: کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟
کسی را دیدی که غیبت کند؟
کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟
کسی را دیدی که خوابیده باشد؟

زن گفت: نمی‌توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد…

روحانی گفت: وقتی به مسجد می‌آیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد.
برای همین است که حضرت محمد (ص) فرمود «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!
نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند.
بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود.

نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان.
مَثل این خانم مثال حال خیلی از مردم این زمانه هستش که همه کارهای خداپسندانه را به دلیل بد کرداری بعضی از مسؤولین و افراد مذهبی نما کنار گذاشته اند!
و آن جمله امام علی ع را فراموش کردن، که راه حق را با خود حق مقایسه کن نه با افرادی که خود را به حق منتسب می‌کنند.

اللهم عجل لولیک الفرج🤲

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1403-01-30] [ 08:23:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  حدیث پیامبر در مورد سوره حمد. خیلی جالب خیییییییییلییییی ...

در کتاب عیون الرضا علیه السلام در حدیثی از رسول اکرم صلوات الله علیه میخوانیم:

خداوند متعال چنین فرموده : سوره ی حمد را میان خودم و بنده ام تقسیم کردم نیمی از آن برای من،و نیمی از آن برای بنده من است،و بنده ی من حق دارد هر چه را می خواهداز من بخواهد:

هنگامی که بنده میگوید: بسم الله الرحمن الرحیم،خداوند بزرگ می فرماید:بنده ام به نام من آغاز کرده و بر من است که کارهای او را به آخر برسانم و در همه حال او را پربرکت کنم.

و هنگامیکه میگوید:الحمدلله رب العالمین،خداوند بزرگ می فرماید:بنده ام مرا حمد و ستایش کرد،و دانست نعمت هائی را که دارد از ناحیه من است، و بلاها را نیز من از او دور کردم،گواه باشید که من نعمت های سرای آخرت را بر نعمت های دنیایی او می افزایم،و بلاهای آن جهان را نیز از او دفع می کنم،همان گونه که بلاهای دنیا را دفع کردم.

و هنگامی که میگوید:الرحمن الرحیم،خداوند می گوید :بنده ام گواه داد که من رحمان و رحیمم،گواه باشید بهره ی او را از رحمتم فراوان کنم ،و سهم او را از عطایم افزون می سازم.

هنگامیکه می گوید:مالک یوم الدین،او میفرماید:گواه باشید همان گونه که او حاکمیت و مالکیت روز جزا را از ان من دانسته ،من در روز حساب،حسابش را آسان می کنم،حسناتش را می پذیرم ، و از سیئاتش صرف نظر میکنم.

هنگامی که میگوید: ایاک نعبد،خداوند بزرگ میفرماید :بنده ام راست می گوید،تنها مرا پرستش میکند،من شما را گواه می گیرم بر این عبادت خالص،ثوابی به او میدهم که همه کسانی که مخالف این بودند به حال او غبطه خورند.

هنگامی که می گوید :ایاک نستعین،خداوند می گوید:بنده ام از من یاری جسته ،و تنها بمن پناه آورده،گواه باشید من او را در کارهایش کمک میکنم،در سختی ها به فریادش میرسم ،و در روز پریشانی دستش را میگیرم.

و هنگامی که میگوید:اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاالضالین،خداوند می گوید:این خواسته ی بنده ام برآورده است ،و او هرچه میخواهد از من بخواهد که من اجابت خواهم کرد آنچه امید دارد، به او میبخشم و از آنچه بیم دارد ایمنش میسازم.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
 [ 07:46:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  یک بازی!!!!(سی نفر از اعضای مهم زندگیت رو بگو ) ...

💔 *باهمسرم تا همیشه*🌹🌹
*قابل توجه متاهلین عزیز جالبه حتماتاآخر بخونید…..*
*روزی  استاد روانشناسی وارد* *کلاس شد و به دانشجویانش گفت: ” امروز میخواهیم بازی کنیم!‌"*
*سپس از آنان خواست که فردی بصورت داوطلبانه به سمت تخته برود.*

*خانمی داوطلب این کار شد.*
*استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد.*
*آن خانم اسامی اعضای خانواده, بستگان, دوستان , هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت.*

*سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند.*
*زن ,اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد.*
*سپس استاد دو باره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.*

*زن اسامی همسایگانش را پاک کرد.*
*این ادامه داشت تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند;*
*نام : مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش …*
*کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود. چون حالا همه میدانستند این دیگر برای آن خانم صرفا یک بازی نبود.*

*استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.*
*کار بسیار دشواری برای آن خانم بود.*
*او با بی میلی تمام , نام پدر و مادرش را پاک کرد.*

*استاد گفت: ” لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!"*
*زن مضطرب و نگران شده بود.*
*با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد. و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست …*

*استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید: “چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!"*
*والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا آوردید.*
*شما همیشه میتوانید همسر دیگری داشته باشید!!*
*دو باره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت.*
*همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.*

*زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد :"روزی والدینم از کنارم خواهند رفت. پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری ,ترکم خواهد کرد"*
*پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم میکند , همسرم است!!!*
*همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن , حقیقت زندگی را با آنان در میان گذاشته بود برایش کف زدند*
*با همسرت به از آن باش , که با خلق جهانی*
*معلم برای شاگردانش داستان کشتی مسافرتی که در دریا غرق شده بود را نقل کرد.  کشتی در دریا واژگون شد و فقط و فقط یک زوج  از مسافران این کشتی بودند که موفق شدند خود را به نزدیک قایق نجات برسانند. در قایق نجات فقط برای یکی از آن دو جا بود.. یا مرد باید میماند و یا زن…*
*اینجا بود که مرد همسرش را کنار زد و خودش به داخل قایق نجات پرید. زن در حالی که همسرش درون قایق نجات بود و خودش داخل کشتی در حال غرق شدن ایستاده بود فریاد زد و چیزی به همسرش گفت.*
*معلم از دانش آموزان پرسید: “فکر میکنید آن زن چه چیزی را به شوهرش گفت؟"*
*دانش آموزان فریاد زدند: “ازت متنفرم؟! ای کاش بهتر شناخته بودمت؟"*
*معلم متوجه پسری شد که آرام در جای خود نشسته. از پسر خواست تا به سؤال پاسخ دهد. (فکر میکنی آن زن در لحظات آخر به شوهرش چه گفت؟). پسر جواب داد: “به نظرم زن گفته: مواظب بچه مون باش!"*
*معلم با تعجب پرسید: “تو این داستانو قبلا شنیده بودی؟"*
*پسر سرش را تکان تکانی داد و گفت: “نه ولی مامان من هم قبل از اینکه* *در اثر مریضیش از دنیا بره همینو به بابام گفت (مواظب بچه مون باش!)"*
*معلم غمگین شد و گفت پاسخ  تو درست است.*
*کشتی غرق شد، مرد به خانه رفت و دخترش را به تنهایی بزرگ کرد.* *چندین سال بعد از اینکه مرد هم از دنیا رفت، یک روز دختر در حال مرتب کردن وسایل بازمانده از* *پدرش، کتاب خاطرات او را پیدا کرد. مشخص شد که در زمانی که حادثه غرق شدن کشتی اتفاق افتاد مادرش مبتلا به یک بیماری لاعلاج بود و  واپسین روزهای زندگیش را* *میگذراند.
به همین خاطر هم پدرش برای سوار شدن به قایق نجات مادرش را کنار زده بود. پدرش در دفترچه خاطراتش اینطور نوشته بود:*
*” چقدر آرزو میکردم اکنون در اعماق دریا و در کنارت باشم، اما به خاطر دخترمان مجبورم که تو را تنها بگذارم تا همیشه در آنجا بیآرامی"*
*داستان در اینجا تمام شد و کلاس در سکوتی مطلق بود.*

*گاهی در پس کارهای خوب و بد دلایل پیچیده ای وجود دارد که ما آنها را نمیدانیم یا آنقدر پیچیده اند که درک و فهم آنها بسیار سخت و دشوارست!*
… آنهاییکه مدام برای شما پیامک میفرستند از روی بیکاری نیست . به این خاطر است که شما در یاد و قلب آنها جای دارید. …
💐  دوست عزیز اینو یادت باشه*
*روزگار  “دو چيز  با  ارزشو"  از ما* *می گيره :*
دوستهای خوب و
روزهای خوب
*ولی هيچ وقت*
*نميتونه  “يه  چيزو"  از  ما  بگيره …*
*"روزهای خوبی"  که با  “دوستهای خوب” گذشت .*
*انشالله که زندگیتون پر از این روزهای” خوب” باشد .*

موضوعات: بدون موضوع
 [ 07:15:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت