مهتاب معاون فرهنگی حوزه علمیه صدیقه طاهره س نوشهر
تمیثیلات ،مطالب کوتاه قابل استفاده در منبر ،مصداقی و قابل هضم و روانشناسی







مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    








جستجو




 
  اتفاقی از نظر ما عجیب ...

🌷🌷🌷🌷

🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀

🔹دختر شهید حجت الاسلام سید مجتبی صالحی خوانساری می‌گوید یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود در زادگاه پدرم شهر خوانسار برایش مراسم ختم گرفته بودند،مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می‌رفتم.
🔹وقتی وارد مدرسه شدم خانم ناظم از راه رسید و کارنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد در غیاب من همه بچه‌ها کارنامه امتحانی‌شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم.
🔹ناظم از من خواست که حتماً اولیا آن را امضا کنند و فردا ببرم به فکر فرو رفتم چه کسی آن را برایم امضا کند نسبت به درس و مدرسه بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس‌تر کرده بود.
🔹وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد، درخواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می‌کرد و ما هم از سرو کولش بالا می‌رفتیم پدر گفت زهرا کارنامه‌ات را بیاور امضا کنم،گفتم آقا جون کدام کارنامه؟
🔹گفت همون کارنامه‌ای که امروز در مدرسه دادند رفتم و کارنامه امتحانی را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد می‌دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی‌کند بالاخره خودکار آبیم را پیدا کردم اما وقتی برگشتم پدرم راندیدم.
🔹صبح شد موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می‌کردم ناگهان چشمم به کارنامه امتحانی افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود، این کارنامه به رویت حضرت امام رحمت الله نیز رسید امام از آنها می‌خواهد که کارشناسی کنند ببینند این امضا واقعاً امضای شهیداست
🔹اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می‌کند،امضا مربوط به خود شهیدمجتبی صالحی است،اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی‌باشد،الان امضای این شهید موجود است کسانی که جایگاه شهدا را قبول ندارند ببینند.

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1403-01-27] [ 12:33:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  !!!! ...

✔️اونایی که اونشب ریخته بودن پمپ بنزین و بنزین زدند، رسیدن اروپا بسلامتی؟cool

موضوعات: بدون موضوع
 [ 07:48:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  چقدر خوشحالیم ...

 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از دقایقی پیش حملات همه جانبه خود علیه رژیم صهیونیستی را آغاز کرد. در همین راستا، سردار حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوا و فضای سپاه در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «قَالُواْ یَمُوسَی‏ إِمَّا أَن تُلْقِیَ وَإِمَّآ أَن نَّکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ قَالَ أَلْقُواْ فَلَمَّآ أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جَآءُو بِسِحْرٍ عَظِیمٍ‏. (آیه ۱۱۵ و ۱۱۶ سوره اعراف)

در ترجمه این آیه آمده است: «ساحران به موسی گفتند: اکنون خواهی نخست تو عصای خود بیفکن یا ما بساط سحر خویش بیندازیم. موسی گفت: شما اول اسباب خود بیفکنید. چون بساط خود انداختند به جادوگری چشم خلق بربستند و مردم را سخت به هراس افکندند، و سحری بس عظیم و هول‌انگیز برانگیختند.»

 


🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
عصای موسی دوباره به نیل خورد

چه شبی شد عبور از دریا
هزار احسنت هزاران بارکلا
این وعده ایست صادق از باریتعالی

گروه جهادی انصارالمبین دستبوس تمام یاری کنندگان امام مجاهد زمانه و لبخندرضایت بقیه الله اعظم نصیبتان ان شاالله
دل مظلومان عالم شاد شد خداوند متعال شادتان نگهدارد فتبارک الله

موضوعات: بدون موضوع
[یکشنبه 1403-01-26] [ 11:28:00 ق.ظ ]



 لینک ثابت

  خبر تازه ...

یک مقام آمریکایی در گفت‌وگو با الجزیره: ما به شدت نگران احتمال حمله گسترده ایران به اسرائیل هستیم. به احتمال زیاد حمله ایران به اسرائیل در ساعات اولیه فردا یکشنبه وجود دارد

ایران ممکن است با مشارکت عوامل خود در عراق و سوریه از خاک خود علیه اهدافی در اسرائیل حمله کند. ایالات متحده از اسرائیل دفاع خواهد کرد و به دنبال مقابله با حمله احتمالی ایران خواهد بود.

 

موضوعات: بدون موضوع
[شنبه 1403-01-25] [ 11:29:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت

  سلمان فارسی و جوان بیهوش ...

💢 سلمان فارسی و جوان بیهوش

🔸 روزی سلمان فارسی در کوفه از بازار آهنگران می گذشت، جوانی را دید که بی هوش روی زمین افتاده و مردم به اطرافش جمع شده اند.

🔹 مردم خدمت سلمان رسیده از او تقاضا کردند که بر بالین جوان آمده دعایی به گوش او بخواند!
هنگامی که سلمان نزد جوان آمد، جوان او را دید به حال آمد و سرش را بلند کرد و گفت:
یا سلمان! این مردم تصور می کنند من مرض صرع (عصبی) دارم و به این حال افتاده ام، ولی چنین نیست، من از بازار می گذشتم، دیدم آهنگران چکش های آهنین بر سندان می کوبند، به یاد فرموده خداوند افتادم که می فرماید: و لهم مقامع من حدید: بالای سر اهل جهنم چکش هایی از آهن هست.

از ترس خدا عقل از سرم رفت و این حالت به من روی داد. سلمان به آن جوان علاقه مند شده و محبت وی در دلش جای گرفت و او را بردار خود قرار داد.

💠 و همیشه در کنار یکدیگر بودند تا جوان مریض شد و در حال جان کندن بود، سلمان به بالین او آمد و بالای سرش نشست.
آنگاه به ملک الموت خطاب کرد و گفت:
ای ملک الموت! با برادرم مدارا و مهربانی کن!
از ملک الموت جواب آمد که ای سلمان! من نسبت به همه افراد مؤمن مهربان و رفیق هستم.

📙 امالي شيخ مفيد، ترجمة حسين استاد ولي، ص 149ـ 150.

 

موضوعات: بدون موضوع
 [ 07:31:00 ب.ظ ]



 لینک ثابت